معرفی کتاب و فیلم برگزیده

در این وبلاگ کتاب و فیلم برتر معرفی میشود .

معرفی کتاب و فیلم برگزیده

در این وبلاگ کتاب و فیلم برتر معرفی میشود .

الهه عشق

 

الهه عشق

نرگس دادخواه

نشر شادان

نوبت چاپ: اول- مهر۸۵

نامه می نویسم...

نامه ای به تو که دیگر در کنار ما نیستی.... دیگر در میان ما نیستی!

می خواهم این را همه بدانند که رفتن تو روزی به معنای پایان زندگی برای من بود و تصوری غیر از این نداشتم.

می خواهم امروز همه بدانند که من تجربه ای نو در زندگی یافتم من زندگی را در نفس ها و نگاه های هرروزه ی آدمها دیدم.

تو رفتی... ولی زندگی جریان دارد و مهم اینست که یاد بگیریم عشق در قلبها جاودان می شود و با رفتن آدمها به پایان نمی رسد.

و من زندگی را دوباره آزموده ام.

عشقی که در کودکی جوانه می زند، رشد می کند و پا می گیرد. عشقی که به وصال می رسد و پس از آن حتی مرگ هم عشاق را از هم جدا نمی کند.....

جهانفرمای کوچک

جهانفرمای کوچک

نادر وحید

نشر البرز

چاپ اول تابستان 83

قیمت 3900 تومان

پشت جلد نوشته:

آنا ذوق زده به تابلو خیره شد و دیگر به هیچ وجه نمی توانست جلوی اشکهایش را بگیرد. سپس به سوی تابلوی جهانفرمای بزرگ رفت و، در حالی که می خندید و می گریست، گفت: جد بزرگ متشکرم. بازم شما راست گفتین؛ من دوباره برگشتم. حالا دیگه یک جهانفرمای واقعی ام. می بینین، بابا جهان با بابای من آشتی کرده. همه ی این کارها رو شما کردین، مگه نه؟

این کتاب به روش جالبی از حق مسلم کپی رایت! در کشورمون استفاده کرده. جد بزرگ توی سریال خانهء سبز رو به خاطر دارین؟ آن شرلی با موهای قرمز رو چطور؟ پدربزرگ بدعنق پرین در باخانمان چی؟ همه و همه ی اینها ترکیب شدن تا داستان سرگرم کننده ای به نام جهانفرمای کوچک را خلق کنند. الحق که ترکیب قشنگیه!

اینهم نوشته ی توی جلد ، اول کتاب:

فرنگیس همچنان در فکر آن تلگراف و واکنش خشن و غیر منطقی جهانفرما بود. تقریباً اطمینان داشت که تلگراف از جانب بابک بوده و هرچه فکر می کرد، نمی توانست رفتار کینه توزانهء شوهرش را تایید کند و حق را به او بدهد. مگر بابک چه خطایی کرده بود، به جز آنکه خواسته بود با دختر موردعلاقه اش ازدواج کند؟ این گناهی نبود که مستحق چنین مجازاتی باشد که جهانفرما رابطهء پدر فرزندی را به طور کلی قطع کند و حتی حاضر نشود تلگرافی که از جانب او رسیده است، آن هم پس از ده سال، باز کند و بخواند. به نظر فرنگیس این دیگر لجبازی خاص جهانفرماها بود.

  اما راستی چه چیزی باعث شده بود که بابک، پس از این همه سال، تلگرافی برای پدرش بفرستد؟ فرنگیس چند بار وسوسه شد کوکب یا یکی از بچه ها را بفرستد پاره های تلگراف را برایش بیاورند؛ اما خودش هم نمی دانست چرا تردید می کرد. فکر تلگراف بدجوری ذهنش را به خود مشغول داشته بود. نکند اصلاً از طرف بابک نبود، ولی به بابک مربوط می شد؟ نکند این یکی هم، خبر شوم مرگ کسی را با خود داشت؟

صفحه آخر توی جلد هم این اقتباس را از داستان کرده است:

آنا با دیدن جد بزرگ، از ته دل نفسی از سر آسودگی کشید و جلو رفت: شما اینجایین؟ نزدیک بود زهره ترک بشم. خیال کردم دیگه رفتین.....

جهانفرمای بزرگ آهسته به سوی آنا برگشت و براندازش کرد: واسهء چی زهره ترک بشی؟ دیگه جایی برای ترس و نگرانی نیست. تو دیگه اینجا، توی خونهء پدری، موندگاری.

در نگاه جد بزرگ، حالتی بود که دل آنا را لرزاند: شما که نمی خواهین تنهام بذارین؟

گوشهء لب جد بزرگ کمی بالا رفت و ادایلبخند را درآورد:چرا تنها؟ دیگه تنها نیستی؛ همه رو داری: جهانگیر، فرنگیس، کوکب، علی، گلی.... تو دیگه به عنوان آخرین عضو خانوادهء جهانفرما پذیرفته شدی.

اما من شما رو هم دوست دارم... شما بودین که کمکم کردین....

جهانفرمای بزرگ دستی به موهای آنا کشید و درحالیکه دوباره نگاهش بر قاب عکس ثابت مانده بود، گفت: خب من هم همیشه با توام؛ درست مثل قاضی.

شبی در رم

سلام                                                            

کی گفته من نباید فیلم معرفی کنم؟ البته شبی در رم یا roman holiday

احتیاجی به معرفی نداره. ولی گفتم شاید بعضیا ندیده باشن.

فیلم محصول 1953 از کشور امریکاست.

کارگردان ویلیام وایلر

نویسنده دالتون تامبو بر اساس داستانی از یان مک للان 

با بازی قشنگ آدری هیپبورن و گری گوری پک

پرنسس آن (آدری هیپبورن) به همراه گارد سلطنتی، در سفری از پایتختهای اروپایی دیدن میکند. شروع فیلم آخرین پایتخت یعنی شهر رم است. در مهمانی که به افتخار ورود پرنسس داده میشود، پرنسس بی اندازه خسته می شود. پزشک دربار به او یک خواب آور تزریق میکند تا راحت بخوابد. اما پرنسس قبل از این که خواب بر چشمانش غلبه کند، از قصر فرار می کند تا شهر رم را از نزدیک ببیند.

نیمه های شب به جو برادلی (گری گوری پک) که یک خبرنگار است، برخورد میکند و جو تصمیم میگیرد که این دخترک خواب آلوده را با تاکسی به خانه بفرستد. اما هر کار میکند نمیتواند بیدارش کند و از او نشانی اش را بپرسد. ناچار او را به خانه ی خود میبرد و روی کاناپه پرتش میکند!

اما روز بعد در دفتر کارش با دیدن عکسی از پرنسس که باید در مصاحبه ی عمومی اش شرکت کند، مشکوک میشود که نکند این همان پرنسس باشد......

فیلم حکایتی از یک عاشقانه ی دلکش دارد. فوق العاده زیباست. مخصوصاً این صحنه

                                

در پایان جهت دریافت اطلاعات بیشتر میتونین roman holiday  رو سرچ کنین!

پ.ن این اولین تجربه ی بازیگری آدری هیپبورن در سن شانزده سالگیست. ولی بازیش محشره.... 

   اینم یه عکس دیگه سومی عکاس روزنامه است.

 

پ.ن۲ خدا کنه این دفعه عکسام درست سیو شده باشه.

خاطرات مونس الدوله ندیمهء حرمسرای ناصرالدین شاه

خاطرات مونس الدوله ندیمه ی حرمسرای ناصرالدین شاه

به کوشش: سیروس سعدوندیان

چاپ اول ۱۳۸۰

قیمت ۲۵۰۰ تومان

کتاب خاطراتی شیرین از آداب و رسوم و شیوه ی زندگی زنان زمان قاجار نقل میکند. از تولد و عروسی و عزایش. از تفریحات اندکش. مهمانی ها... گردش بیرون شهر.... مسافرت کردن... هووداری..... خرافات.... تعزیه ها... قصه گویی و نقالی ها.....

کتاب اینطور شروع میشود: حالا (سال ۱۳۴۵ هجری شمسی) نود و پنج شش سال دارم. تا صد سال چند سالی کسر دارم که آن هم چیز قابلی نیست. در عوض خیلی حرفها از مادرم و مادربزرگم شنیده ام که اگر نقل بکنم از صد و بیست سال هم جلوتر می رود.....

در سرفصلی می گوید: گوشه و کنار زن صد سال پیش را برایتان نقاشی کردم. از عروسی تا عزایش، از خوشبختی های کم و بدبختیهای فراوانش...

یا این سر فصل: ماه رمضان فرصتی پیش آورد که آیین زندگی زن صد سال پیش را طی این ماه مبارک برایتان نقل کنم. آدابی که امروز به فراموشی سپرده شده و شاید برای خیلیها به صورت قصه و افسانه درآمده باشد. در آن روزها ماه رمضان که نزدیک میشد، خانمها مرتب مهمانی میدادند و به مهمانی می رفتند. اسم این مهمانیها کلوخ اندازان بود. مطرب زنانه و آش رشته و وسمه و حنابندان از واجبات کلوخ اندازان به حساب می آمد.

سلام من عضو جدیدم!!!!

سلام. خوبین؟

میخوام کتاب دریاچه ی شیشه ای رو معرفی کنم.

نویسنده : مائیو بنچی

مترجم: قدسی گلریز

نشر: روزگار

چاپ هفتم ۱۳۸۲

سه جلد دریک جلد قیمت ۶۲۰۰ تومان

پشت جلد این کتاب نوشته:

آثار این نویسنده(مائیو بنچی) به قدری صمیمی خودمانی و لذت بخش هستند که هر خواننده ای برای خواندن آنها اشتیاق مقاومت ناپذیری در خود احساس می کند.

                                                                                                           نشریه ساندی تایمز

دریاچه شیشه ای نوشته مائیو بنچی از جذابیت بی همتایی برخوردار است و خواننده تمایلی به تمام شدن آن ندارد.

                                                                                                               نشریه بانوان

درام های مائیو بنچی بیانگر حوادثی هستند که در زندگی واقعی مردم هر جامعه ای پیش می آید و این نویسنده با فریبندگی، آنها را به رشته تحریر درمی آورد. قلم او دارای گرمی و شوخ طبعی فراوان است.

                                                                                                               نشریه تایمز

و چه توضیحی بهتر از اینها برای این رمان جذاب و خواندنی؟

سبک او شبیه به سبک لوسی مد مونتگومری است. (نویسنده ی داستانهای آن شرلی و امیلی از نیومون) با این تفاوت که داستانهای مونتگومری بیشتر مناسب نوجوانان است و رمانهای بنچی برای بزرگسالان نوشته شده است. ولی همان آرامش و زیبایی را دارد.

شخصیتهای اصلی داستان کیت مک ماهون و خانواده اش هستند که در روستایی به نام لوف گلاس واقع در ایرلند زندگی میکنند. بقیه شخصیتها اهالی روستا و بعد همکلاسیهای کیت در کالج در دوبلین وغیره هستند. تعداد شخصیتها زیاد است و هرکدام داستان دلنشینی دارند.  آخر داستان مهم نیست. لذت در تمام نشدن این کتاب است.

یک تشکر ویژه ی ویژه از گیلاسی عزیز که منم به این وب دعوت کرد  و به خاطرش کلی زحمت کشید.