افسانه ی امیر ارسلان نامدار

نام کتاب : افسانه ی امیر ارسلان نامدار

پژوهش و ویرایش : استاد عزیز ا... کاسب

انتشارات : انتشارات گلی

 

افسانه ی امیر ارسلان نامدار یک سرگذشت عاشقانه است که جای جای آن به ستیز و رزم در آمیخته و از مضمون های عیارانه سرشار است ، مضمون هایی که خصلت های جوانمردانه و فتوت آمیز را در خواننده بر می انگیزد . افسانه ی امیر ارسلان نامدار تنها رنگ عیارانه ندارد که از ادبیات حماسی ایران بهره ی تمام گرفته است لیکن در بیان داستان بیشتر از بیان عامیانه بهره میگیرد و نه از روایت ادیبانه .

خصلت عمده ی افسانه ی امیر ارسلان نامدار تخیل ناب و بی مثال آنست ، تخیلی که در آن هیچ حقیقتی وجود ندارد و سراسر داستان سخن از باده خواری و عشقبازی و توصیف جن و غول و دیو و پریست که تا حد زیادی انگیخته از ویژگی های اقلیمی و مردمی ایران زمین است .

در این داستان نیز همچون بسیاری از داستان های دیگر دو نیروی ایزدی و اهریمنی در تضاد خویش درگیرند و جنگ پایدار میان نیکی و بدی اینبار نیز دوام میابد ، شمس وزیر اندیشه ای اهورایی دارد و قمر وزیر چهره ای اهریمنی و امیر ارسلان عاشق که الگوی تمام عیار ایثار و فداکاری است و بارها در دام اهریمن می افتد اما پس از ماجرایی دیرانجام پیروز میشود .

امیر ارسلان نامدار در سراسر داستان و در هنگام روبرو شدن با مشکلات و سختی ها لب به مناجات با خدای خویش میگشاید و با تکیه بر ایزد یکتا به جنگ با بدی ها میرود و پس از تحمل و رنج در برابر مشکلات و سختی ها پیروز میگردد ، در داستان مناجات نامه های بسیار زیبایی وجود دارد که بر زیبایی داستان و افسانه می افزاید.

افسانه ی امیر ارسلان نامدار در هفت دفتر نوشته شده است که در آنها ماجرای چگونگی تولد امیر ارسلان نامدار شرح داده شده و به ترتیب سیر رشد و فراگیری علوم جنگ رزم را بیان کرده و در ادامه چگونگی لشکر کشی امیر ارسلان به روم و باز پس گیری تاج و تخت را شرح میدهد که سراسر حماسه است و پس از آن نحوه ی عاشق شدن امیر ارسلان نامدار به فرخ لقا را توضیح میدهد و خطرات و مشکلاتی که امیر ارسلان نامدار در راه رسیدن به فرخ لقا به جان میخرد تا معشوق خود را که در بند دیوهاست برهاند ، جنگ او با جن و دیو و پریان و در نهایت وصال معشوق و بازگشت به روم و نشستن بر تخت سلطنت .

این افسانه بسیار جذاب و بسیار زیباست ، در آن مطالب جالبی در باب رمل و اصطرلاب و جادو در دوران باستان میخوانیم ، داستانیست که احساست جوانمردانه و عواطف خواننده را تحریک کرده و به هیجان می آورد .  

 

بعید میدانم که خواننده بعد از آغاز مطالعه ی این افسانه بتواند از آن دل بکند و کتاب را بر زمین بگذارد .