استخوانه ای دوست داشتنی |
استخوان های دوست داشتنی نویسنده : الیس سبالد ترجمه: فریدون قاضی نژاد نشر:روزگار * پرفروش ترین کتاب سال ۲۰۰۲ .... چهارده ساله بودم که در ششم دسامبر ۱۹۷۳ به قتل رسیدم .بیش تر عکس های دختران گمشده در روزنامه های دهه ی هفتاد شبیه من بود . دخترانی سفیدرو باموهایی به رنگ قهوه ای کدر ... یه پاراگراف که رندومی انتخاب کردم ! ... اما سه روز بعد ٬ زمانی که سگ خانواده ی گیلبرت آرنج مرا پیدا کرد و با پوسته ی ذرت که به ان چسبیده بود به خانه اورد ٬ اقای هاروی ان جا را مسدود کرد. در زمانی که این اتفاق ها می افتاد ٬ من در حال گذر بودم .نرسیدم تا ببینم که دندان روی جگر میگذارد ٬ چوب های استحکام بخش را بر میدارد و تمام شواهد را همراه با قسمتهای بدن من ٬ به جز ارنجم داخل کیسه میکند .زمانی که سرو کله من پیدا شد تا با امکانات کافی به حوادثی که روی زمین جریان داشت نگاه کنم ٬ بیشتر نگران خانواده ام بودم تا هر چیز دیگه .... به نظر من کتاب استخوان های دوست داشتنی کتاب فوق العاده ای بود ... همونطور که خودتون متوجه شدید توی این داستان دختر بچه چهارده ساله توسط مردی کشته میشود و جالب است که داستان هم از زبان خود دخترک بیان میشود ... با مطالعه این کتاب شما تا حدودی با بهشت اشنا میشوید و می تونید تا حدی به ان ذهنیت واقعی بدهید...شاهد نگرانی ها خوشحالی های یک روح باشید ... در ضمن در خلال داستان هم به طرز درداوری با نحوه کشته شدن روبرو میشید ! خوبیش اینه که وقتی توی روزنامه میخونید دختر بچه ای توسط مردی به فلان دلیل کشته شد میدونید بچه چه زجری کشیده !! در خاتمه توضیحاتم نوشته یک نویسنده و منتقد ادبی رو در مورد کتاب میگذارم که به نظر من بسیار زیبا کتاب رو شرح داده ! استخوان های دوست داشتنی یکی از عجیب ترین تجربه هایی است که به عنوان خواننده ٬ در مدتی طولانی داشته ام و نیز یکی از به یاد ماندنی ترین ان ها ٬ به طرز دردناکی سرگرم کننده ٬ به طرز نشاط اوری خشن و فوق العاده اندوه اور است . کاری بزرگ در ساخت خیالپردازانه و نشانه ای بارز از قدرت شفا بخش اندوه ... نوشته شده توسط گیلاس خانومی . |